سفارش تبلیغ
صبا ویژن
روح عاشق
  •   عاشقی که خسته شده
  • خسته ام نمدونم از چی نمی دونم ازکی ، احساس می کنم باید برم اما نمی دونم کجا ،شاید بگین برو زیارت، رفتم اما باز فرقی نکردم شاید بگین دعاکن،شاید بگین روزه بگیر اما اینا هم درد منو دوا نکرد.دلم میخواد بمیرمالبته نه برای اینکه احساس هیچی و پوچی می کنم بلکه برعکس احساس می کنم کسی شدم.

    برام دعا کن تا هیچ کسی نباشم .ای کسی که قابل دونستی و سر به من زدی.

    roohemonajat@yahoo.com

    کمکم کنین نظر بدین دعام کنین

    به امید فرج امام زمان



  • نویسنده: عاشق(پنج شنبه 87/4/20 ساعت 6:59 عصر)

  • نظرات دیگران ( )

  •   دعا
  • هر روز دعایی به ظهورت بنمودیم    هر روز گدایی به حضورت بنمودیم

    گر روی تورا خوب ندیدیم به کمال     ما دعایی به خدای صبورت بنمودیم



  • نویسنده: عاشق(یکشنبه 87/3/26 ساعت 3:42 عصر)

  • نظرات دیگران ( )

  •   یارشافی
  • الا ای یار ما امشب کجایی           بیا جانا که ما را تو صفایی

    بهار عمر چون برگ خزان شد     بیا امشب که ما را تو شفایی

     



  • نویسنده: عاشق(یکشنبه 87/3/26 ساعت 3:32 عصر)

  • نظرات دیگران ( )

  •   گریه در سکوت
  • همه در سکوت غرق بودند

    حتی جیر جیرک خانه ما که روزها هم دیوانه وار می خواند

    چشمه ها دیگر نمی جوشیدند

    انگار همه مرده بودند

    دل هایشان تنها شاهد حادثه بود

    همه بودند

    حتی همان هایی که رفته بودند

    اوتنها گریه می کرد

    هیچ کس ، هیچ کس جرات نداشت تانزدیک شود

    هیچ چیزی آنجا نبود

    او تنها گریه می کرد

    اما دیگر زمین قدرت نداشت

    شانه هایش می لرزید

    ویک باره تمام چشمه ها جوشیدند

    آری زمین می گریست

    وسکوت هم در بی صدای خود بغضی داشت

    همه بغضی در گلویشان بود

    بغض هایی به بزرگی عالم

    واو دیگر تنها نمی گریست

    همه دیگر می دانستند او همان یتیم است

    یتیمی که بر قبر مادرش می گرید



  • نویسنده: عاشق(سه شنبه 87/3/14 ساعت 4:19 عصر)

  • نظرات دیگران ( )

  •   مرگ همسایه !
  • مرگ یعنی زندگی در دل مردگی

    مرگ یعنی لحظه ها را با شراب عشق شستن

    مرگ یعنی بفکر همسایه نبودن

    مرگ یعنی او گرسنه است

    مرگ یعنی او از نداری روزه دار است

    مرگ یعنی او لباسی چون ندارد امشب نیامد

    مرگ یعنی او در خجالت مرده است

    وتو انگار نه انگار

    ولی انگار او نمرده است

    همان او که دیشب در نمازش

    برای روزی تو دعا می کرد

    برای زندگی

    برای بندگی

    اوبرای عاقبت تو دعا می کرد

    دلم می خواست برای یک لحظه

    لحظه ای که جای تو او بود چه می کرد

    ولی خوب می دانم که جانش را به تومی داد

    ای غافل از همسایه ات



  • نویسنده: عاشق(یکشنبه 87/3/12 ساعت 10:20 عصر)

  • نظرات دیگران ( )

       1   2      >

  •   لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • عاشقی که خسته شده
    دعا
    یارشافی
    گریه در سکوت
    مرگ همسایه !
    انتظار
  •    RSS 

  •   خانه

  •   شناسنامه

  •   پست الکترونیک

  •  پارسی بلاگ



  • کل بازدید : 3889
    بازدید امروز : 0
    بازدید دیروز : 0
  •   درباره من

  • روح عاشق
    عاشق

  •   لوگوی وبلاگ من

  • روح عاشق

  •   اشتراک در خبرنامه
  •  

  •   اوقات شرعی
  • اوقات شرعی